جهان اول... جهان سوم قسمت 2

ی وقتایی ک خبرهای ایران رو میخونم واقعا متاثر میشم برا کشورم  برا هم کشوریهام تو جنوب ایران خاک نمیزاره مردم زندگی کنن...شهرم  -  اهواز با اون لب کارون معروفش در خاک داره دفن میشه ...تو همین حین و بین مردم دارن بی برقی و بی آبی رو تحمل میکنن... و کسی بفکرشون نیست... حالا خداروشکر کاهش تولید نفت داره به ضرر جیبها میشه و این شاید مردم رو ب یمرادی رسوندیعنی برقشون قطع نشه که تولید نفت کم نشه.... بازم خداروشکر که اینهمه چاه نفت و گاز و صنایع فولاد و پتروشیمی هست اونجا و اگه بخوابن ایران فلج میشه از بی پولی و برا این هم ک شده ی فکری کنن بحال برق... آخه یعنی چی خاک شده برق رفت و چون برق رفت آب هم قطعه چون تصویه خونه به برق نیاز دارهههه !!!!! احد حجره؟ مدیریت بحران کو پس؟ از جنوب ک بگذریم با خانواده هایی ک شمال کشور زندگی میکنن ی چتی کنیم ای بابا دشمال هم برق ندارین؟؟؟؟؟؟ پس شما چرا نکنه خاک خوزستان برق شما روهم قطع کرده؟؟؟؟ نه این دلیلش نیست پس چیه؟ برف اومده؟؟؟؟/ خوب برف اومده برقا آمل قطع میشن؟؟؟؟؟؟ این چه صیغه ایه؟؟؟؟؟؟؟ بخدا من سیاسی نیستم نمیخوام هم سیاسی باشم ولی یعنی چی آخه؟ یکی جواب منو بده خاک میشه جنوب برق و آب قطع... برف میاد شمال برق و گاز قطع(قطعی گاز مربوط ب حدود سه هفته پیش ک برق و گاز باهم قطع شده بود تو آمل رو من خبر داشتم حداقل) چراااااااا؟ مگه بلاهای طبیعی برا همه کشورها اتفاق نمی افته؟ با برف اومدن بیچاره میشن؟

 

این میشه جهان سوم همیشه هزار آیا برای ناحنجاری های اجتماع هست و کسی پاسخگو نیست و در اینجا دوساله که من نمیدونم برق رفتن یعنی چی! آب قطع شدن یعنی چی! و به این میگم جهان اول جایی که حداقلها همیشه برات هست همیشه همیشه.

قبل از اینکه خودم بیام استرالیا خیلی ها از بچه هایی ک قبلا اومده بودن میگفتن اینجا تکنولوژی مثل ایران ندارن اینجا عقب افتاده هستن خونه هاشون زنگ نداره.. وقتی پول کارت بکارت میکنی اسم طرف برات مشخص نیست و اگه اشتباه بزنی شماره رو بیچاره ای چون نمیفهمی برا کی رفته پولت و ... ک قبلا براشون پست گذاشته بودم و اونموقع من میگفتم بابا تکنولوژی در حدش دست مردمه نه زیادروی... شاید از نظر یک عده از ایرانیها استرالیا عقب افتاده باشه... درسته پرث اندازه تهران ک هیچ 1/100 تهران هم آسمان خراش نداره ولی مدیریت بحران داره امنیت داره چی بگم آخه ک ناگفتنم بهتره...

باقی جاهای دنیا هم بلای طبیعی میاد ولی با یک برف یا خاک مردمش بیچاره نمیشن چون انسانن و باید حداقلها رو داشته باشن چی بگم ک کشور پولدارم این حال و روزشه....

یادمه تو ایران همیشه باید پک کاغذ آچار یا کتاب میزاشتیم زیر مانیتورهامون تا ارتفاعشو تنظیم کنیم ولی اینجا از محیطهای آموزشی تا تمام آفیسها همه مانیتورهایی دارن ک حول محور عمودی جابجا میشن و ارتفاعشون تنظیم میشه.... من به این میگم استفاده صحیح از تکنولوژی نه چیزی ک تو کشور من بود .

جهان اول... جهان سوم

یکمی ما انسانها توی تعریفهامون دچار اختلاف نظر شدید هستیم و به دلیل تفاوت دیدگاهامون، طرز فکر ، نگرش و تعریفهامون از زندگی متفاوته در این پست من فقط نظر شخصی خودم رو مینویسم و کاری به تعاریف فلسفی جهان اول و جهان سوم ندارم.

جهان اول کجاست؟ جهان سوم کجاست؟

دیروز یک عکس توی اینستاگرام دیدم که من رو به عمق فاجعه برد و صحنه هایی رو یادآوری کرد برام که همیشه از دیدنشون ناراحت میشدم... عکس یک رفتگر بود درحال جمع کردن ظروف یکبارمصرف در یک خیابان پر از ظرف یکبارمصرف رو زمین که مردم خورده بودن و در خیابان پرت کرده بودن و حالا متن اون عکس از حرف یک دختر رفتگر بود که از دردکمر پدرش در شبهایی که نذری میدن میگفت...

در اینجا بود که احساس کردم چقدر در دنیایی که ما اسمش رو میزاریم جهان سوم فاصله است بین انسان پولدار با سطح پایین جامعه ... چقدر انسان بودن بی معنیه ... چقدر ارزش انسانها کمه و چقدر تفاوت زیاده بین کشور جهان اول و جهان سوم... اونجا بود که یادم افتاد من چقدر این صحنه ها رو دیده بودم و چقدر روحم آزرده میشد از کارهایی که همشهریهام در جهت تمیز نگه نداشتن شهرشون انجام میدن...اینجا بحث من دو قسمت میشه یک قسمت دولت و یک قسمت مردم... مردم خودشون کمک میکنن بیشتر جهان سومی باشن وقتی دیدگاه اینه که من این اشغال رو پرت کنم تو خیابان و یک رفتگری جمعش کنه ... وقتی دیدگاه اینه که رفتگرا چرا حقوق میگیرن اگه من اشغال نریزم و هزاران مثال دیگه... در پرث... حالا بازهم میگم پرث چون من فعلا در پرث هستم و فقط وفقط راجع به این شهر مینویسم تا زمانیکه اینجا هستم  و در پرث مردم اشغال نمیریزن تو خیابان وقتی میگم مردم منظورم اکثریت مردمه... پیش میاد صحنه هایی از افتادن شیشه نوشابه یا لیوان کافی هم ببینی کنار خیابان ولی کم هستن این صحنه ها و در آمار کلی به چشم نمیاد... مردم میخوان شهرشون تمیز باشه... اینجا هم رفتگر دارن تو خیابون ولی اگه اشغال نباشه اون انسانهای زحمتکش برگ درختها رو جمع میکنن...

حالا دولتمون... اینجا دولت ایرانیمون رو میگم... اصلا براش مهم نیست اون رفتگر چه بلایی سر کمرش بیاد مگرنه فرهنگ سازی میکرد... مگرنه امکانات میزاشت برا رفتگرها چراکه انها هم انسانن... مگه خرید دسته کمکی چقدر هزینه داره؟ بحث هزینه نیست پس بی ارزشی انسان در کشور جهان سومه...

حالا دولتمون... ایندفعه منظورم دولت استرالیاست... جهان اول... برا همه رفتگرها تو خیابان یک دست کمکی گرفته که برا برداشتن اشغال خم نشن  و با چنگک اون دست تنظیم کنن و اشفال رو بردارن... چراکه انسان بودن هزینه داره چرا که اگه این ادم مریض شه کمر درد بگیره دولت باید خدمات درمانی براش بزاره پس از قبلش راهکارهایی میزاره که دیرتر مجبور شه هزینه های درمانی بپردازه و هزاران دلیل دیگه...

یک مثال دیگه... راننده اتوبوس ها معملا از قشر پایین جامعه هستن... در پرث وقتی سوار اتوبوس میشی معمولا به راننده سلام میکنی و وقتی پیاده میشه 99% تشکر میکنی ... حالا چرا ما تو ایران این کارها رو انجام نمیدیم؟ چون ما از راننده تاکسی و اتوبوس انسان تریم؟ چون چی؟ چون فرهنگشو نداریم که به همنوع خودمون کسی که بنا به شغلش خدماتی به ما ارائه داده احترام بزاریم؟ آخه این تفاوتهای ساده خیلی خیلی کوچیک باعث میشن ی یک کشور اینقدر عقب بره... ما همه انسانیم اگه دولت براش مهم نیست مردمش چطور زندگی میکنن ما خودمون  میتونیم با کمک به هم نوعهامون و احترام ارزش انسان بودن رو بالا ببریم... بحث دولت در ایران رو اصلا کاری ندارم چون وبلاگم سیاسی نیست لطفا کامنت سیاسی نذارین ... بحث مردم رو کار دارم چرا تو ایران مردم دارن سر دوستشون و برادرشون کلاه میزارن؟ چرا هرچی طرف رو بیشتر بشناسی دنبالشی کلاه بزرگتری سرش بزاری؟ چرا نقاب رو صورتته؟انسان بودن اصلا سخت نیست...