سختی های زندگی یک مهاجر
من چون هدف اصلی مهاجرتم الینا بود و میخواستم تو استاندارد آموزشی استرالیا بزرگ بشه و یک بچه نرمال و شاد باشه تو جامعه هنوز قدرتم زیاده یطورایی مشکلات نمیتونن شکستم بدن چون هدفم قویه من هنوز یکبار هم به برگشت به ایران فکر نکرده ام و فکر نمیکنم بااینکه شرایط کارمون تو ایران تضمینه همسرم هنوز در مرخصیه ولی اینا رو میگم برا شمایی که تازه میخواین بیاین من با این همه سختی که الان دارم ولی هنوز از قدم زدن تو پرث لذت میبرم و هنوز عاشق این شهرم و اصلا پشیمان نیستم از تصمیمم ولی اینا رو میگم برای اون دوستایی که تازه میخوان بیان بدونید تو فرهنگ ساکنین پرث عادیه که طرف 1 سال کار کنه 2 ماه بیکار باشه این تو فرهنگ ما نیست برا ما سخته کار نداشته باشیم (این موارد رو باید زندگی کنی تا متوجه بشی مگرنه تو وبلاگ ها خوندن اون حس رو انتقال نمیده)و خیلی موارد دیگه که باعث میشه منه مهاجر نسل اول همیشه مهاجر نسل اول بمونم ولی دخترم جزی از این فرهنگ بشه. بدونید که شکل سختیهایی که تو مهاجرت تجربه میکنید کاملا متفاوته و باید خیلی قوی و هدف مند باشید ک کمرتون خم نشه. من هنوز یکبار اشکم رو الینا ندیده با اینکه 2 سال خانواده ام رو ندیدم ولی نمیزارم دخترم سختی مهاجرت رو روی گونه های من ببینه ،نمیزارم مامانم و بابام تو صدام احساس کنن شرایط الان سخته. اگه میتونید کوه باشید اگه میتونید کنار همسرتون باشید و بجای اینکه بش غربزنید از سختیهای مهاجرت، بهش آرامش بدید که این روزها هم میگذرن اگه حتی میتونید تصور این لحظه ها رو داشته باشید و خودتون رو قوی بدونید مطمین باشید به خودتون ک از پس مشکلات برمیاد راه بیفتید و بیاید ولی اگه میدونید با مشکلات اینجا شادیتون از بین میره اگه میدونید با بیکار شدن همسرتون دنیاتون تاریک میشه و خنده از رو لبتون میره و اطرافیان همه میفهمن شما الان چه حالی دارین اگه با سختی ها به روزهایی تو ایران فکر میکنید ک زندگیتون کاملا روتین بود و بهتره برگردین به اون شرایط نیاین چون از اینجا رونده و از اونجا مونده میشین. چون تو این راه یک شکست بزرگ میخورین و با برگشت به ایران هم از شرایط اونجا لذت نمیبرین.
مهاجرت سختترین کار دنیاست و بقول شاعر "کار هر کس نیست خرمن کوفتن ..... گاو نر میخواهد و مرد کهن"