دیروز تو یک شرایطی قرار گرفتم که با یکی از ایرانی هایی که مثل ما 4 ماه است تو پرث زندگی می کنن راجع به نحوه زندگی در پرث و تفاوتهاش با تهران صحبت شد که از اون مزاکره نکات جالبی گرفتم برای اطلاع رسانی به دوستای وبلاگیم.

دوستای من قبلا بارها و بارها تو پستهام گقته بودم ایران جهنم و استرالیا بهشت نیست و عمیقا به این قضیه اعتقاد دارم خواهش میکنم ازتون قبل از اومدن به استرالیا از اینجا واسه خودتون بهشت برین نسازید که بعد از اومدن و مدتی موندن واستون جهنم بشه و حتی مثل اون دوست ما تا روز پرواز برگشتتون در عذاب بسر ببرید.خواهش می کنم واقعبینانه به قضیه مهاجرت نگاه کنید . حتما برا خودتون هدف گذاری کنید مهاجرت سخته اونقدر سخت که شما رو محکم می کنه در برابر ناملایمتی های زندگی از شما یک انسان دیگه می سازه این تغییرات رو بعد از یکی دوماه کم کم متوجه می شید.مجدد خواهش می کنم هدفمند بیاید اینجا.

همه ماها که با ویزای دائم یا موقت اومدیم استرالیا و میایم از یک سطح علمی نسبتا خوب تو ایران، از یک سطح زندگی نسبتا خوب، از یک درآمد نسبتا خوب و از امکانات خوب و مثلا فلان مارک تلویزیون رو داشتن و کف خونمون پارکت ضد آب آلمانی متری 80 هزارتومان( 5 سال پیش زمان ما) و.... داریم جدا میشیم و دل می کنیم به امید یک زندگی بهتر میایم اینجا.( دقیقا همینجا با خودتون واقع بین باشین، اگه نمی تونین از امکاناتتون دل بکنین اصلا نیاین.اگه پارامترهای زندگیتون اینا هستن چندسال باید اینجا تلاش کنین تا بشون برسین همینطور که تو ایران تلاش کردیم و هرسال از لحاظ مالی قویتر از سال قبل بودیم) من نمی خوام مثل عده ای از ایرانی ها که میرن وخودشون تو کشور دیگه زندگی میکنن و بعدش میگن اینجا اه اه است حرف بزنم فقط از اینکه دیروز این بنده خدا رو دیدم که دلش حتی برا پارکت با کیفیت خونه اش تو تهران تنگ شده بود خیلی ناراحت شدم که بابا تو حداقل کم کمش 120میلیون خرج کردی واسه این اقامت و اومدی اینجا حالا با این لحن داری میگی پرث دهاته .من از پرث دفاع نمی کنم شهرمن هست چون دارم زندگی می کنم توش ولی ارقی بش ندارم چون ایرانیم و ارقم نسبت به اهوازه ولی ناراحت می شم یک نفر اینهمه پول خرج می کنه اینهمه سختی میکشه میاد و بچه اش و همسرش می خوان بمونن ولی چون خانمه قبلا ذهنش رو با واقعیتهای اینجا یکی نکرده بود دلش خیلی زود برای همه چیز تنگ شد و بفکر برگشته.این نوع آدمها دیگه نمی تونن تو ایران راحت زندگی کنن چون اینجا رو تجربه کردن و اینجا هم نمیتونن باشن چون از قبلش واسه خودشون بهشت برین ساخته بودن از اینجا.

دوستای من پرث جز شهرهای متروپلیتن است این تعریفی است که ساختار شهرسازی امروزی براش نامگذاری کرده که یک CBD ( مرکز شهر) که یک خیابان با ساختمانهای بلند و باقی شهر بصورت خانه های فلت و سابرب سابرب هستش یعنی تو سابربها معمولا خانه ها فلت یا دو طبقه( دوبلکس ) هستن که خانه دیتوچ هستن یعنی یک ساختمان وسط و اطرافش باغ است.اگه کسی تو محوطه شرکت نفتی نشین ایران بوده می دونه دقیقا چی میگم چون خونه های شرکت نفت رو انگلیسیها بر اون اصول پایه گزاری کردن و اینجا رو هم انگلیسیها ساختن.اگه به زندگی در برج عادت دارین اگه به وسایل خاصی و سرویس کریستال و ... عادت دارین قبل اومدن اینجا بدونین اینجا از این خبرها نیست.قالب مردم دنبال تجملات نیستن و تو خونه هاشون یک سرویس غذا خوری سفید ساده میبینی .چیزی که 7 دلار قیمتشه تو کی مارت خودشون هم از همون استفاده می کنن من مهاجر هم همون رو می خرم .

اینجا واسه هرچیزی تعریفی دارن در روزهای عادی مراکز خرید و کولز و فروشکاه های بزرگ تا ساعت 7 عصر، در شبهای پنج شنبه و جمعه تا 10 شب و در ویکندها تا 5 عصر بازن.اگه نمیتونین با اینا کنار بیاین از الان باید یک فکری بکنین برا خودتون چون اینجا مثل این بنده خدا اذیت میشید.میگفت اینجا بعد ساعت 5 تو ویکند نمیتونی بری خرید بله درسته این حقیقته زندگی در اینجاست ولی چرا؟چون اینجاییها مثل ما برای تفریح نمی رن مرکز خرید ما بس که تو ایران تفریح نداشتیم برا تفریح می رفتیم مغازه ها رو می دیدیم و تو خیابانها ول می گشتیم( ببخشید این کلمه رو استفاده کردم) ولی اینا شبهای ویکند تا صبح میرن بار یا تو ویکنداشون همه میرن ساحل ،میرن طبیعت طرف همون غذای تو خونش رو تو ویکند تو پارک می خوره اینجا با هر درآمد و سبک زندگی که داشته باشی میتونی تفریح متناسب با روحیه ات پیدا کنی.ماهم عادت کردیم همیشه ویکندها ظهر بریم پارک حتی اگه بارون باشه میریم زیر بارون مثل خودشون از همون لحظه کنار هم بودن لذت می بریم.

اینجا حتی شبهای عادیش رستورانها و پیترا فروشیهاش ساعت 10 شب دیگه شام ندارن مگر شعبه های 24 ساعته برید.روز دوم از حضورمون در پرث که ما بدون اطلاع از این موضوع ساعت 7 رفتیم بیرون بریم کولز و ولورث ی چیزی بخریم شام بخوریم.دیدیم به به کولز بسته بعدش رفتیم ولورث اونم بسته بود دیگه قدم زدن گذروندیم و ماشین نگاه کردن تو دیلرها چون تو ویکتوریا پارک که ما یکماه اول اونجا بودیم پر از دیلر ماشینه و گفتیم بیرون شام می خوریم و حدودای 9:30 رفتیم طرف چندتا پیتزا فروشی تو آلبانی هایوی همه بسته بودن رفتیم subway دیدیم شام نداره کلا هیچ جا شام گیرمون نیومد ماهم تازه اومده بودیم تو یخچال فقط سوسیس و تخم مرغ و این جور چیزا داشتیم که نان نداشتیم دوتا سوپری رفتیم برا نان بسته بندی نداشتن حداقل نان تست نداشتن دیگه هیچی اومدیم سوسیس خالی با تخم مرغ خوردیم و کلی خندیدیم.می تونستیم اونشب رو زهرمار خودمون کنیم که مهدی بمن غر بزنه من به اون که این چه وضعیه و این چه شهریه ولی بجای اینکار هردومون کلی خندیدیم و از شامی که هیچوقت اینطوری نخورده بودیم لذت بردیم.

دوستای من قبل از اومدن به اینجا تکلیف خودتون رو با خودتون روشن کنید که می خواهید چکار کنید و چرا می خواهید مهاجرت کنید بخاطر دیگران یا بخاطر خودتون و اهدافتون.من از دیروز خیلی واسه اون دوستمون ناراحت شدم درسته زیاد نمی شناختمش ولی به عنوان یک انسان سرخورده تو استرالیا داشت خودش رو پرزنت می کرد کسی که تو ایران خیلی موفق بود.یک مورد دیگه هم داشت که همین آدم موفق تو ایران و سرخورده از اینجا از بازار کار اینجا ایراد می گرفت.( من نمیگم بازار کار اینجا خوبه ولی میگم پارامترهای ما برای اینا بی معنیه)بعد خودش داره به عنوان سکند اپلیکنت تو کلاسهای انکلیسی تیف شرکت میکنه و می گفت سطحش اینقدر پایین بود قبل کلاسها که مشکل داشت تو حرف زدن موقع خرید حتی.من بش گفتم تو اول خودت رو به حداقل سطح سوادی و انگلیسی برا اینا برسون بعدش بگو بازار کار مشکل داره وقتی تو نمیتونی انکلیسی حرف بزنی چطور انتظار داری بری سرکار...ببینید بیایید با خودمان واقع بین باشیم ما باید به سطح حداقلهای اینجا برای کار برسیم بعد انتظار کار پیدا کردن داشته باشیم.من باز هم میگم استرالیاییها کودن هستن و آی کیو ندارن یا اگه دارن استفاده نمیکنن( تو پستهای قبلیم هم گفتم) همین دلیله مهاجر پذیر بودن کشورشونه اگه مردمش میتونستن کارها رو بکنن که اینهمه مهاجر متخصص نمی گرفتن.حالا نکته اینه که بیشتر رییسها و افراد اجرایی در اینجا مهاجرهای اروپایی و ژاپنی و آمریکایی و چینی و هندی و ... ما باید خودمون رو با استانداردهای اونا یکی کنیم باید سطح انگلیسیمون طوری باشه که بتونیم ارتیاط باهاشون برقرار کنیم وقتی یک انگلیسی ازت مصاحبه تخصصی میگیره اون دیگه سواد داره باهوشه پس یکمی کج و راست کنیم حرفهامون رو میفهمه سطح کاری تو ایران چطور بوده.

ما ایرانی ها آدمهای باهوشی هستیم و اکثر مهاجرهایی که موندن( ایرانیها) تونستن کار خوبی واسه خودشون گیر بیارن.اگه میایم هدفمند بیایم از اینجا بهشتی نسازین که وقتی اومدین اون نباشه واستون بدونین واقعیتهای زندگی در پرث رو و با آگاهی بیاین اینجا.بله من حرف اون دوستمون رو قبول دارم که اینجا مثل تهران برج و ساختمانهای بلند نداره اینجا خیلی خلوته تراکم جمعیت نداره ولی خوب کسی که پارامترهای زندگیش اینا هستن همون تهران زندگی کنه اینقدر هم پول خرج نکنه و مهمتر از همه بچه اش رو فدا نکنه بیاره اینجا و ببینه یک کشور جهان اول رو بعد ببرش ایران با سطح آموزشی ایران بزرگش کنه.

من برا این دوستمون و خانوادش آرزوی موفقیت می کنم در هرجا که زندگی کنن ولی به شماها میگم با چشم باز بیاین.