تصادف 2
دیگه وقتی همسرم رسید بیمارستان از قسمت های زخمی بدنم X-ray گرفته بودن و داشتن من رو آماده میکردن برای بردن به اتاق سیتی اسکن از مغزم و همسرم وقتی منو دید و با دکترم صحبت کرد رفت مدرسه که دخترم رو تحویل بگیره و برگرده بیمارستان حدود 2 ساعت بعد از تایم مدرسه بود که رفت دنبال دخترم و اونجا تو مدرسه واقعا همکاری کردن و معاون مدرسه مونده بود تو دفتر تا همسرم برسه و بچه رو بگیره بعد باهم اومدن بیمارستان و حدودای ساعت 8 شب بود که دکترهای بیمارستان شهرمون تصمیم گرفتن من رو اعزام کنن به بیمارستان کنبرا چون شکستگیهای فکم بدجور بودن و عمل لازم داشتم. به همسرم گفتن برو خونه و یک کیف براش آماده کن با خودش ببره تو اون کیف یک سری وسایل شخصی و موبایل و شارژر و کارت مدیکیر و کارت بیمه خصوصی مون لازم بود همراهم باشه که وقتی دکتر لیست رو به همسرم داد و اونا اومدن خونه تا کیف منو آماده کنن حدود ساعت 9 شب بود که من رو با آمبولانس اماده اعزام کردن که دکتر به همسرم گفت شما لازم نیست باش برید کنبرا چون امشب هیچ کاری از شما برنمیاد اگه دکتر بخواد عمل کنه هم باز حضور شما لازم نیست و شما نمیتونید با آمبولانس همراهش باشید پس برید خونه استراحت کنید و فردا برید کنبرا. برای مایی که از ایران مهاجرت کرده بودیم حضم این قضیه یکمی سخت بود که چطور یک مریض رو بدون همراه میفرستن ولی چون دخترم خیلی خسته بود و از لحاظ روحی با دیدن من خیلی اذیت شد ماهم به حرف دکتر و سیستم اینجا اعتماد کردیم و همسر و دخترم رفتن خونه و من رو با آمبولانس بردن کنبرا. فاصله شهر ما تا کنبرا 1:50 دقیقه است و بین راه یک شهر دیگه بنام Yass هست که حدودا وسط شهر ما و کنبراست .نزدیکیهایی Yass بودیم که پرستار اصلی آمبولانس بمن گفت که تو بیمارستان یک توقف 15 دقیقه حواهیم داشت و تو رو باید از آمبولانس خارج کنیم برای جلوگیری از حالت تهوع و شرایط بدتر .که این مورد هم برای من عجیب بود بهرحال من اینقدر حالم بد بود و درد داشتم که باسر تایید میکردم حرفهاشون رو فقط. بعد از توقف کوتاه تو بیمارستان شهر Yass که البته واقعا برا استیبل شدن معده من موثر بود مجدد سوار آمبولانس شدیم و رفتیم کنبرا. حدود ساعت 11 شب بود که به بیمارستان اصلی کنبرا رسیدیم(بیمارستان دولتی چون اینجا برای شرایط اورژانسی مستقیم میبرن بیمارستان دولتی بعد اگه حالت اورژانسی تمام شه و بیمار اصرار داشته باشه بره بیمارستان خصوصی میفرستن که البته واقعا بیمارستان خصوصی لازم نیست برا شرایط اورژانسی ادم بره چون اینقدر امکانات و رسیدگی بیمارستان دولتی عالیه و دکتراش بهترین های شهر هستند.
تو راه پرستار بیمارستان یک شرح حال چند صفحه ای از نحوه تصادفم و شکستگیها ... نوشت که من لازم نباشه باز تکرار کنم همه رو برا دکترها و پرستارهای بیمارستان کنبرا.موقع ورودم به بیمارستان کنبرا دوتا پرستار آمبولانس من رو بردن و خودشون کارهای ورودم رو به بیمارستان کنبرا انجام دادن فقط یکبار من ازشون پرسیدم کارت مدیکیر یا بیمه خصوصیم رو لازم دارین که گفتن الان نه تو فقط راحت باش و نگران چیزی نباش و بعد منو به پرستار واحد اورژانس تحویل دادن و موقع خداحافظی کلی برام آرزوی سلامتی کردن و رفتن(همه آدمهایی که باهاشون برخورد کرده بودم از ظهر تصادفم تا شب مثل فرشته بودن واقعا همشون مهربون و دوست داشتنی که تو اون شرایط پردرد اصلا احساس تنهایی نمیکردم ). منو بردن اورژانس نگم چقدر شلوغ بود...
مهمترین دردسر بیمارستان دولتی شلوغ بودنش است تنها همین و بس.
تا من رو تو یکی از قسمتهای اورژانس جا دادن حدود ساعت 1 شب شد که دکترها یکی یکی اومدن بالای سرم اول یک دکتر اورژانس اومد شرایط عمومیم رو بررسی کرد و بعد یک دکتر متخصص فک و جراحی دندان با چشمهای خواب آلود و پف کرده اومد بالای سرم برسی عمومی کرد وضع دهنم و دندانهامو و گفت دوباره عکس از جاهای مختلف فکم لازمه و باید آماده عمل باشم فردا صبح به دلیل اینکه باید منتظر جواب دکتر اورتوپد هم میموندن که ببینن دو عمل فک و شانه رو همزمان که تو اتاق عمل هستم انجام بدن یا نه و درضمن از نظر دکتر شرایطم استیبل شده بود و نیاز نبود نصفه شب برم اتاق عمل. دکتر چندتا برگه داد دستم که امضا بزنم و رضایت عمل بدم. من ایرانی که به عنوان یک زن هیچوقت انسان حساب نمیشدم تو مملکت خودم که برای بدنم تصمیم بگیرم قبل از عمل پدر یا همسر باید رضایت نامه عمل رو امضا میکردن با اون حالم ب دکتر گفتم حالا که فردا عملم میکنید بزار فردا که همسرم اومد امضا میزنه که دکتر دوتا شاخ رو سرش سبز شد و بم گفت تو انسان بزرگسالی کسی نمیتونه بجات امضا بزنه وقتی هوشیاری داری الان امضا کن که فردا صبح اگه هوشیاریت کامل نبود مشکل نباشه... درحال امضا کردن برگه های عملم یک حس انسان بودن عجیبی بم دست داد که برای اولین بار خودم دارم امضا میدم برا عملم(من تو ایران 4 بار تجربه اتاق عمل رفتن رو دارم برا همین این حس در بار 5ام بهم دست داده بود). برگه ها برا تاییده عمل و اینکه اگه تو اتاق عمل دکتر شرایط دندانهام رو دید و باعلم به اینکه دندانها رو نمیشه سیو کرد و باید کشید در حین عمل این کار رو بکنه چون 4 تا از دندانهام هم خورد شده بودن.
دکتر مجدد منو فرستاد اتاق عکس و اسکن و رفت.
دکتر بعدی اورتوپد بود که اومد بالای سرم دیگه حدودای ساعت 3 صبح بود و اونم کلی بررسی کرد و با دیدن عکسها تصمیم گرفت شانه ام رو عمل نکنه چون خوش شانس بودم و شکستگی سرشانه ام جدا نشده بود ولی نظر 100% نداد گفت فردا باز قبل از عمل فکت میبرنت اتاق عکس و از شانه ات عکس میگیرن ببینن شرایطش چطوره ولی اگه همینطور بمونه عمل نمیکینم و دستم رو بستن تو یک دستبند های مخصوص بنام Sling و من با درد شب رو صبح کردم و نمیدونستم همسر و دخترم رو میبینم قبل از عمل یا نه....
در پست بعدی به روز بعد از تصادف میرسیم