به نظر من بچه ها در مهاجرت سختیشون بیشتر از ما بزرگهاست چرا؟ اونا ک تطبیق پذیرتر از ما هستن؟ بله درسته اونا از ما تطبیق پذیرترن و زودتر اخت میشن با محیط ولی اون تغییر براشون سخته چون هدف ندارن چون وابسته هستن به تصمیم ما ،چون اونا خودشون این تصمیم رو نگرفته بودن ک درک کنن دلیلش رو و هزاران دلیل دیگه...به نظر من باید هواسمون بیشتر به بچه هامون باشه تو این تغییرات و اونا رو بیشتر درک کنیم و حق بشون بدیم.

جمعه 16 جون روز اخر مدسه الینا بود در پرث... مدرسه ای ک سه سال اونجا بود و اولین روزهای مدرسه رفتن رو اونجا تجربه کرده بود و همه دوستایی ک از طریق مدرسه داشت فقط تو اون مدرسه بودن... روز سختی بود برای بچه چون از یک طرف داشت از دوستاش و از محیطی ک میشناخت و باهاش کانکشن های زیادی زده بود جدا میشد و از طرفی داشت پیش باباش می اومد ک برای اولین بار 40 روز ندیده بودش...دوتا احساس کاملا متفاوت شادی و غم... من خیلی سعی کردم اون روز درکش کنم و حق رو بهش بدم و آرامش بیشتری رو براش مهیا کنم نمیدونم کامل موفق شدم یا نه چون تو دل اون بچه نبودم ولی تمام سعی خودم رو کردم ک واقع بین باشم و بدونم ما تصمیم گرفته بودیم بریم سیدنی نه الینا پس حالا ک او ناراحته درکش کنم. از حق نگذریم معلمهاش و مدیر مدرسه قبلیش حتی معلم پارسال همه دورش بودن و سعی کردن براش خاطره بسازن و دوستای خوبش هم همینطور. بهرحال جمعه تمام شد با همه ناراحتی الینا به فرودگاه رفتیم و تمام مدت من سعی میکردم حرفهای الینا رو گوش بدم و بش حق بدم و زمان بش بدم از ناراحتیش برا جدایی دوستاش برام صحبت کنه.

دیروز اولین روز مدرسه در سیدنی بود ...از اونجایی که واقعا استرالیاییها آدم های ساپورتیوی هستن مخصوصا وقتی با بچه مواجه میشن و طوری با الینا برخورد کردن از مدید مدرسه تا معلم کلاسشون و فرایند خرید فرم مدرسه و بردن الینا سرکلاس رو طوری انجام دادن ک من به عنوان مادرش خوشحال بودم ک دخترم رو دست اونا دادم تا آموزش بینه. وقتی تفاوت رفتار مدیرهای مدرسه کومو و سیدنی رو با مدیرهای خودم میدیم واقعا بخودم بالیدم ک اینهمه سختی ارزشش رو داره ک دخترم تو این محیط و این سطح آموزش ببینه.