ی طورایی پرث نسبت به شهرای بزرگ دیگه استرالیا مثل سیدنی، ملبورن و بریزبین آدم مهاجر کمتر داره و بیشتر استرالیایی میبینی تا چشم بادمی حالا این هم خوبی داره هم بدی که به نظر من خوبیهاش بیشترن(چون اصولا من ادم خوش بینی هستم ) اول بدیهاش... اینکه حس نژاد پرستیشون بیشتره ( البته این میتونه از بین بره مثلا تکنیکی که من بکار بردم در رابطه با اون دسته ادمهاش... محلشون نمیزارم... حتی سلام هم نمیکنم مثل خودشون تو چشمشون نگاه میکنم چیزی نمیگم... کم کم تواناییهام رو میبینن و خودشون میفهمن من مهاجر تخصصیی هستم همون دسته ادمهایی که کشورشون رو میچرخونه نه اون بدبخت بیچاره ای که پناه اورده بشون بعد کم کم رفتارشون عوض میشه و این تکنیک من بارها و بارها جواب داده ی طواریی بجای اینکه بخوام باهاشون حرف بزنم و ارتباط برقرار کنم خودمو ثابت میکنم بشون.. حتی یکبار صحبت سطح انگلیسی شد و من خیلی پرروانه بشون گفتم ما خیلی باهوش تریم چون حداقل دوتا زبان بلدیم و خیلی ها فقط انگلیسی بلدن درسته سطح انگلیسی من مثل شماها نیست ولی اگه من فارسی حرف بزنم شماها متوجه نمیشین ولی شما انگلیسی بگین هرچقدر با لهجه و کلمات خاص باشه نهایت 40% رو میفهمم من که خودشون هم تایید کردن راست میگی هاااا) این نژادپرستی بدترین موردشه که وقتی ببینن ادم متخصص هستی و قانونشون رو میدونی و اگه بخوای قانونی عمل میکنی(چون اگه بخوای شکایت کنی ک برخورد نژادپرستانه شد بامن دادگاه جریمه میکنه فرد رو) و ... دیگه دوظاهر خوب میشن... مورد بعدی اینه که بقول دوستمون هیچ حلاقیتی ندارن تو کارشون اینقدر سیستماتیک هستن که شاید خساه بشی.. تا سیستم همینه و کارشو میکنه اون کارمند ی دره حلافیت حرج نمیکنه برا همین همه جا شکل همه . همه مراکز خرید یک شمل همه داروحانه ها و کتاب فروشی ها مثل هم ی زورایی خسته کننده میشه شاید ولی برا من مهم نیست این احمقی و عدم فکر کردن آدمها باعث شده استرالیا یک کشور مهاجر پذیر شه و همه کارهای تخصصیش رو مهاجرها انچام بدن  چون خودشونی ها یطورایی یاد نگرفتن از فکرشون استفاده کنن( حالا من اینطوری میبینمش... درسته همه جا مثل همه و تا سیستم کار میکنه کسی کارشو عوض نمیکنه ولی تو این محیط راکد من میتونم بدرخشم... مثل پرژه ای که من شدم مدیر پروژه اش... 4 تا برنامه نویس زیر دست من هستن که یکیش استرالیایی، ی ایریش و ی افریقای جنوبی و ی فرانسوی ک اینجا بدنیا اومده همه زبان اولشون انگلیسیه ولی من مهاجر با سطح انگلیسی X  شدم مدیرپرروژه و با کلایت جلسه میزارم و ب اونا میگم چکار کنن.. چرا چون اونا فقط ب درد کار اجرایی میحورن بشون بگی این راهت بود تا اخر مثل ربات های long follower هستن  ) ب نظر من این خنگول بودنشون خیلی بد هم نیست ی طورایی خوبه.

اون دسته شون ک حس نژاد پرستی ندارن خیلی مهربونن مثلا امروز سه بار سه تا ادم مختلف که من اصلا نمیشناختمشون تو اسکیتیگ بمن اموزش دادن طرف دستم رو گرفت و گفت اینکارو بکن و اینطوری... حالا یطورایی من فکر کنم چون تا میبینم اون ریسیزم نیست باش حرف میزنم میشه راحت ارتباط برقرار کرد باشون و این دسته ادمهاشون رو خیلی دوست دارم یطورایی روزم رو میسازن این ادمهای مهربونشون.

چرا خوبه؟؟؟ هرچی ملیتها متفاوت باشه همه چیز عجیب غریبتر میشه مقلا سیدنی به تمیزی پرث نیست چرا؟ چون شلوغتره و مردم وقتی تو سیستم کار نکنن کمتر به چشم میاد اونجا هم سیستم بشون غالبه ولی حرج و مرجش بیشتره .