قبل از اینکه پست بزارم برا دوستای گلم که ایده داده بودین... اول تشکر میکنم از اونایی که حالم رو پرسیده بودن... دوم مرسی بابت تبریکاتون برا پروژه... سوم امروز چه روز خوبیه باز مثل روزهای خوب گذشته و روزهای خوبی ک در آینده میان برام... حالا چرا؟ خوب بعد از دو هفته فشارهای اقای همسر امروز من قبول کردم که اسکیتینگ رو تجربه کنم اولش خیلی سخت بود رو زمین به اون لیزی ولی بعد از یکمی یاد گرفتم و هرکس رد میشد ی نکته بم میگفت و با کمکهای ادمهایی ک اومده بودن ورزش من بالاخره کامل یاد گرفتم البته خیلی تند نمیرم ولی خوب بود بعد از 45 دقیقه رفتم وسط بدون دست به دیوار یکبار هم افتادم زمین هنوز درد دارم  ولی برا روز اول فقط یکبار زمین بخورم خیلی خوبه.... حالا چرا امروز رو دوست دارم ؟؟؟؟؟؟؟ من کلا شخصیتا وقتی یک کار رو برا اولین بار انجام میدم حس خیلی خوبی دارم که تجربه جدیدی داشتم جتی اگه اون خوردن یک غذای جدید باشه (حالا میگین بهاره کلا خوشه اره راست میگین من سعی میکنم کلا خوش باشم و از ساده ترین موارد حداکثر لذت  رو ببرم وشاد باشم و با همسر و دخترم این شادی رو شریک بشم مثل بچخ کوچکی که یک کار رو برا اولین بار انجام میده و شادیش رو به همه نشون میده و دیگران هم شاد میشن).... کلی هم کالری سوزوندم ای واچ گفت 456 کالری. برا یک ورزش با اونهمه تفریح و حس و هیجان مردم خیلی خوبه هم ورزش و کالری سوزی و هم دیدن ادمهای جدید و خنده و شادی.

دلیل دیگه : امروز یکی از دوستای گل وبلاگی برا اولین بار میخواد بیاد خونمون هیجان دارم  این دومین دوست وبلاگیم میشه که به دوستی خانوادگی کشیده شد اولیش تجربه واقعا خوبی بود و الان نگار یکی از بهترین دوستای خانوادگیمونه با همسر گلش و حالا یک تجربه جدید دوباره تکرار میشه و من خوشحالم که با وبلاگم دوستای خوبی هم پیدا میکنم البته بگم خیلی ها بمن لطف دارن یکی از خانمهای گل بود ک بم زنگ هم زد میخواست هم رو ببینیم شماره اش هم سیو کردم ولی واقعا یادم نمیاد کی بود چون همون موقع هم اشتباه گرفته بودمش( جریان سگ عروسکی الینا... اگه پستم رو خوندی دوباره بم زنگ بزن لطفا). یا دوستایی که میبینمشون اینور و انور و میگن از خواننده های وبلاگتیم خیلی حس خوبیه دوستش دارم