چند روزی میشه میخوام بنویسم ولی نمی دونم از چی بنویسممممممم  یکی کمک کنه موضوع بگه

خیلی حس بدیه دوست داری بنویسی ولی نمیدونی از کجاشروع کنی! فکر کنم بخاطر مشغله زیاد ذهنیمه که درگیر پروزه شدم... راستی ی خبر خوب برا خودم ی پروژه گرفتم که من مدیر پروژه هستم البته من نگرفتمش دقیق دقیق بخوام بگم لکچررم گرفت ولی منو برا مدیر پروژه ای انتخاب کرد و سه تا برنامه نویس هستن که باهاشون کار میکنم و فکر کنم این خیلی تجربه خوبی باشه که با کلاینت جلسه بزارم و به برنامه نویس هام بگم کی چکار کنه و جلسات خودمون رو داشته باشیم و تو تمام اینها به عنوان اولین شغل تو استرالیا لکچررم کنارم باشه به نظرم استرس کاریم خیلی کمتر میشه ... به همین دلیل خیلی فکرم مشغوله و آزادی پیدا کردن موضوع ندارم ولی از خستگی ذهن دوست دارم بنویسم چون ی طورایی وقتی پست میزارم ذهنم آزاد میشه... شاید اگه برنامه نویس نمیشدم دوست داشتم نویسنده باشم و شاید تو زمان پیریم وقت نوشتن داشته باشم و شانس اینو ک یک کتاب چاپ کنم... کی میدونه آینده چی میشه فقط باید دنبال آرزوها رفت . من دوست دارم نوشتن رو پس چرا یک کتاب نداشته باشم اونوقتی که ذهنم آزاده و پر از تجربه هستم؟ منظورم بالای 60 سالگیم است... حالا شماها میگین بهاره چه خوشه تازه 60 رو که رد کرد میخواد کتاب چاپ کنه؟؟؟ باشه هرکسی هرطوری دوست داره فکر کنه ولی من مطمینم آلزایمر نمیگیرم و میتونم تو زمان بازنشستگیم کتابم رو بنویسم  چه پست خوبی شد دوستش دارم اگه موضوع دارید بگید دوستای من، میخوام بنویسم... به نوشتنهای من کمک کنید و ذهنمو باز کنید لطفاهمتون میتونید کمکم کنید که نویسنده بشم... دوستتون دارم دوستای خوب من که هنوز ندیدمتون