حس بد
چقدر حس بدیه وقتی یک اتفاق ناگوار تو کشورت بیفته و مردمت رو داغدار کنه و از دور شاهد بی نظمی و عدم رسیدگی یا کوتاهی مسیولین در برابر اون اتفاق باشی. چقدر بده وقتی میبینی کشورت به عنوان یک کشور پولدار و قدرتمند و باتمدن ،مردمش باید تو چه شرایطی و بدون مدیریت بحران جان بدن و کسی پاسخگو به خانواده هاشون هم نباشه... چقدر بده وقتی میبینی بقیه کشورهای دنیا برا مردمشون چقدر ارزش قایلن . به راحتی یک آتش سوزی تبدیل به یک فاجعه میشه و یک ساختمان ویران میشه . وقتی این کلمات رو دارم تایپ میکنم از سر خوشی نیست دارم مقایسه نمونه با نمونه انجام میدم. پرث به عنوان شهری با داشتن بیشترین ساعت آفتاب در استرالیا به عنوان پایتخت آفتاب استرالیا شناخته شده و بخاطر نازک بودن لایه اوزن در استرالیا تاثیر مستقیمش رو میبینی منظورم بوش فایر است بله حادثه طبیعی که در استرالیای غربی زیاد اتفاق می افته و این حادثه فقط مختص به بیابان یا بوشه زارها و جنگلها نیست همین هفته پیش یک خونه ای در شمال پرث جلو جشم خودمون دچار بوش فایر شد و گیاهها و باغچه شروع ب سوختن کردن باور کردنش سخته که در چه مد زمانی کمی تجهیزات آتش نشانی و آتشنشانهای مجهز رسیدن... اینو میگم که گفته باشم به چشم میبینیم در پرث حادثه آتش سوزی رو و ی وقتایی طوری جنگلها اطراف آتیش میگیرن که دودشون کل پرث رو برمیداره ولی طوری این آتش ها مهار میشه که شهروند احساس امنیت داره... آتش سوزی همه جا رخ میده... اتفاق ناگوار همه جا هست ولی مدیریت بحران همه جا نیست... ایکاش کشورمون مدیریت بحران بهتری داشت تا از اون اتفاق آتش نشانهای بیشتری جان سالم بدر میبردن و ایکاش خانواده های داغدار از حمایت دولتی کشور پولدارشون برخوردار بشن.
+ نوشته شده در شنبه دوم بهمن ۱۳۹۵ ساعت 14:17 توسط bahareh
|