چقدر اینروزها حال و هوای عجیبی دارد! همه مردم در حال خرید کادوهای کریسمس و تزیینات و تدارک مراسمهای کریسمس هستند ولی من مهاجر حس و حال عید را ندارم نه بخاطر اینکه عید کریسمس برام غریبه است احتمالا شاید چون اقوامی نداریم که براش کادو بگیریم و شب کریسمس شام رو دور هم بخوریم. البته من سعی میکنم از لحظه های زندگیم لذت ببرم تو تخفیفهای کریسمس خرید کنم  چون ما پارسال هم درخت کریسمس گذاشتیم امسال هم با الینا تزیینات درخت رو انجام میدم و شادی می کنیم و البته بوقلمون کریسمس رو هم امسال خواهیم داشت. همه اینا رو میگم برای اینکه مهاجر معنی وطن گمشده نداره به نظر من مهاجر یک وطن جدید داره پس همینطور که دخترم خوشحال از تزیین درخت کریسمس است برای من یک عیده حالا بگذریم از اینکه من تو ایران هم که بودم سفره هفت سینم رو تو روزهای اخر اسفند می چیدم و خیلی تو قید و بند این جشنها نبودم ولی قسمت خرید های نوروزی و مهمانیهاش و آجیل خوردن ها رو دوست داشتم حالا اینجا هم میشه از بوقلمون خوردن لذت برد چرا که نه!!!